ترجمه فصل اول کتاب: درک تغییر در سازمانهای اطلاعاتی: یک چارچوب نهادی نوشتهی احمد آتش
چکیده
هدف اصلی این پایاننامه توضیح چرایی و چگونگی تغییر سازمانهای اطلاعاتی است. دگرگونی سازمانهای اطلاعاتی اغلب تحت مطالعات سازمانی، مطالعات بوروکراسی و مطالعات اطلاعاتی بررسی میشود و هرگز تمرکز اصلی تحقیقات نبوده است. این پایاننامه دیدگاهی جدید و فراگیر برای توضیح دگرگونی سازمانهای اطلاعاتی ارائه میدهد. به طور خاص، استدلال میکند که سه عامل باعث تغییر در سازمانهای اطلاعاتی میشوند: رویدادهای فاجعهبار، تهدیدات خارجی و تهدیدات داخلی. علاوه بر این، این پایاننامه همچنین استدلال میکند که نوع رژیم، چگونگی تغییر سازمانهای اطلاعاتی را تعیین میکند.
به منظور بررسی دگرگونی سازمانهای اطلاعاتی در رژیمهای مختلف، دوازده رویداد را تحت سه مورد مطالعه میکنم: 11 سپتامبر، تلاش برای کودتای 15 ژوئیه 2016 و پایان جنگ سرد به عنوان رویدادهای فاجعهبار؛ تجاوز روسیه پس از سال 2010، جنگ داخلی سوریه و درگیری اوکراین پس از سال 2010 و ظهور داعش به عنوان تهدیدات خارجی؛ و تروریسم داخلی در ایالات متحده در دهه 1990، پ.ک.ک و تروریسم چچن در دهه 1990 به عنوان تهدیدات داخلی.
برای هر مورد، پیشینه رویدادها، اسناد رسمی اطلاعاتی، اظهارات سیاستگذاران ارشد و مقامات اطلاعاتی و دادههای موجود را مطالعه میکنم. همچنین، با نه متخصص امنیت ملی مصاحبه انجام میدهم. یافتهها پیشبینیهای چارچوب نهادی ارائه شده در این پایاننامه را تأیید میکنند.
این تحلیل نشان داد که رویدادهای فاجعهبار منجر به یک تحول بزرگ در جامعه اطلاعاتی صرف نظر از نوع رژیم شده است. با این حال، این تحول ۱) در ایالات متحده کندتر، ۲) در روسیه سریعتر و ۳) در ترکیه به صورت ترکیبی رخ داده است. علاوه بر این، اگرچه تهدیدات خارجی سنتی منجر به تغییر منظم صرف نظر از نوع رژیم شده است، تهدیدات خارجی غیردولتی منجر به ۴) تغییر آهسته دگرگونکننده در ایالات متحده، ۵) تغییر سریع منظم در روسیه و ۶) تغییر ترکیبی در ترکیه شده است. در نهایت، تهدیدات داخلی منجر به ۷) تغییر آهسته منظم در ایالات متحده، ۸) تغییر سریع دگرگونکننده در روسیه و ۹) تغییر ترکیبی در ترکیه شده است.
فصل ۱
مقدمه
سازمانهای اطلاعاتی در پنج دهه گذشته، همانند سایر نهادهای ملی و بینالمللی، به طور قابل توجهی تغییر کردهاند. سه عنصر حیاتی مرتبط با ماهیت سازمانی سازمانهای اطلاعاتی وجود دارد که بر درک ما از تحول آنها تأثیر میگذارد. اول، در مقایسه با سایر نهادها، سازمانهای اطلاعاتی معمولاً کمتر از سایر نهادهای شفافتر، تغییر میکنند. دوم، وقتی تغییری رخ میدهد، کمتر از سایر انواع نهادها قابل مشاهده است. به عنوان مثال، ما به دلیل محدودیتهایی که در توانایی ما برای دسترسی به دادههای مرتبط وجود دارد، نمیدانیم که آیا جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در حال حاضر در حال تغییر است یا خیر. در نهایت، در مقایسه با سایر نهادها، تحولات در سازمانهای اطلاعاتی کمتر برای مخاطبان عمومی مستند میشوند. آنها عمدتاً در یک مدار بوروکراتیک بسته اتفاق میافتند و فقط بر اساس مجوزهای امنیتی قابل مشاهده هستند.
اگرچه تحولات کمتر، کمتر قابل مشاهده و کمتر مستند شدهاند، اما اتفاق میافتند. به عنوان مثال، به خوبی شناخته شده است که سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ تحولات بزرگی را تجربه کردند. به همین ترتیب، اطلاعات اسرائیل در اوایل دهه 2000 با تحول بزرگی روبرو شد (کاهانا، 2002، ص 421)، در حالی که اطلاعات ترکیه در اواخر دهه 1990 دچار تحول شد. این مثالها نشان میدهند که با وجود محدودیتهای دادهها، میتوان تحول سازمانهای اطلاعاتی را مطالعه کرد.
1.1 سوالات تحقیق و توضیحات اولیه
سوالات اصلی که این پایاننامه سعی در پاسخ به آنها دارد، مربوط به چگونگی و چرایی تغییر سازمانهای اطلاعاتی است. علل تغییر در سازمانهای اطلاعاتی چیست؟ آیا الگوی قابل مشاهدهای در مورد فرآیندهای تحول در کشورهای مختلف وجود دارد؟ اگر نه، چه تفاوتهایی بین انواع مختلف تحول وجود دارد؟ به عبارت دیگر، سازمانهای اطلاعاتی چگونه تغییر میکنند، آیا این تغییرات طبق الگوهای خاصی رخ میدهند و اگر چنین است، چگونه میتوان آن را توضیح داد؟
بیایید با سوال اول شروع کنیم. چرا سازمانهای اطلاعاتی تغییر میکنند؟ این پایاننامه سه پاسخ اولیه ارائه میدهد: رویدادهای فاجعهبار، تهدیدات خارجی و تهدیدات داخلی. بیایید دو کشوری را که احتمالاً بیشترین مطالعه را در ادبیات روابط بینالملل داشتهاند - ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی/فدراسیون روسیه - به عنوان نمونه در نظر بگیریم و به طور خلاصه تحولاتی را که میدانیم در سازمانهای اطلاعاتی آنها رخ داده است، مورد بحث قرار دهیم.
تحولاتی که در سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده در دهههای 1940 و 2000 رخ داده است، به طور گسترده توسط محققان امنیت ملی مورد مطالعه قرار گرفته است. اگرچه رویکردهای اتخاذ شده و روشهای به کار رفته متفاوت بودهاند، اما کم و بیش در مورد دلایل این تحولات اتفاق نظر وجود دارد. همانطور که بورچ (2003، صفحه 845)، ویلا و ویلفورد (2006) و دال (2013) اظهار داشتهاند، شکست اطلاعات ایالات متحده در ارائه هشدار اولیه و جلوگیری از حمله پرل هاربر منجر به نیاز/تقاضا برای سازماندهی مجدد سیستم اطلاعاتی ایالات متحده شد. این نیاز به سازماندهی مجدد بعداً در قانون امنیت ملی 1947 مدون شد و راه را برای تأسیس یکی از مهمترین آژانسها در سیستم امنیت ملی ایالات متحده، آژانس اطلاعات مرکزی (CIA) هموار کرد.
دگرگونی سیستم اطلاعاتی ایالات متحده در اوایل دهه ۲۰۰۰ یکی از مستندترین و مورد مطالعهترین پدیدهها در این حوزه بود (به عنوان مثال، Aid، ۲۰۰۶؛ Bruijn، ۲۰۰۶؛ Goodman، ۲۰۰۳؛ Nicander، ۲۰۱۱). اگرچه تفاوتهای روششناختی بین این مطالعات وجود دارد، اما یک نتیجه مشترک پدیدار میشود. دلیل اصلی این تغییر اساسی در سیستم اطلاعاتی ایالات متحده، باز هم یک اشتباه اطلاعاتی بود: عدم موفقیت در جلوگیری از حملات ۱۱ سپتامبر. همانطور که به طور گسترده در گزارش کمیسیون ۱۱ سپتامبر که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، مستند شده است، به دلیل موانع سازمانی در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، سازمانهای مسئول نتوانستند اطلاعات به موقع و دقیقی را به سیاستگذارانی که میتوانستند از این حمله جلوگیری کنند، ارائه دهند. پس از این فاجعه ملی، دوباره نیاز/تقاضا برای سازماندهی مجدد اطلاعات ایالات متحده وجود داشت. این امر منجر به تأسیس دفتر مدیر اطلاعات ملی (ODNI) در سال ۲۰۰۵ و وزارت امنیت داخلی (DHS) در سال ۲۰۰۲ شد.
میتوان استدلال کرد که اینها تنها مواردی نبودند که اثربخشی جامعه اطلاعاتی ایالات متحده زیر سوال رفته و به چندین حادثه در پنج دهه گذشته اشاره کرد (به عنوان مثال، کمیسیون راکفلر و کمیته کلیسا در سال ۱۹۷۵). سازمانها نیز دستخوش تحولات متعددی در رابطه با تغییر تهدیدها شدند (به عنوان مثال، تطبیق با پارامترهای جنگ سرد، شرکت در جنگ جهانی علیه تروریسم)، بنابراین چه چیزی تحولات پس از پرل هاربر و ۱۱ سپتامبر را از سایرین متفاوت میکند؟ همچنین، چرا این حملات متفاوت از سایر تهدیدات خارجی یا داخلی تلقی میشوند؟ دو عنصر منحصر به فرد از وقایع فاجعهبار وجود دارد که آنها را از تهدیدات خارجی و سایر اتفاقات دگرگونکننده جدا میکند: شرایط اضطراری و اجماع.
رویدادهای فاجعهبار، شوکهای ملی هستند که نه تنها سیاستگذاران، بلکه افکار عمومی را نیز به طور جدی تحت تأثیر قرار میدهند. حتی پس از ۱۹ سال، ۱۱ سپتامبر هنوز در ذهن اکثر مردم آمریکا و موضوع بحث در میان سیاستگذاران و کارشناسان است. به عنوان شوکهای ملی، وقایع فاجعهبار همچنین بحرانهای حکومتی هستند که نیاز به اقدام فوری دارند. بنابراین، چنین اقداماتی با تهدیدات خارجی یا داخلی متفاوت هستند زیرا عنصر اضطراری دارند، به ویژه در سازمانهای اطلاعاتی. شکستهای اطلاعاتی علاوه بر زیر سوال بردن رفتار گذشته یک سازمان اطلاعاتی، سازمانهای اطلاعاتی را ملزم میکند تا برای جلوگیری از وقایع فاجعهبار آینده، مؤثرتر عمل کنند؛ این اغلب به یکی از وظایف اصلی آنها تبدیل میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای وقایع فاجعهبار، اجماع است. پس از یک رویداد فاجعهبار، حتی یک جامعه از نظر اجتماعی تقسیمشده و سیاستهای حزبی، حداقل برای مدتی، تمایل به محو شدن دارند. همانطور که مولر در مقاله خود در سال ۱۹۷۰ بحث کرد و محققان بعدی به طور گسترده مطالعه کردند (به عنوان مثال، باوم، ۲۰۰۲؛ اونیل و برایان، ۱۹۹۵؛ لمبرت و همکاران، ۲۰۱۱)، اثر «تجمع به دور پرچم» پس از وقایع فاجعهبار بیشتر قابل مشاهده است. این امر محبوبیت سیاستگذاران را در طول بحران افزایش میدهد و مهمتر از آن، روند قانونگذاری را تسریع میکند، به ویژه در مورد پاسخهای اطلاعاتی به شوکهای ملی. برای مثال، میزان محبوبیت رئیس جمهور بوش در هفته پس از 11 سپتامبر 35 امتیاز افزایش یافت (هترینگتون و نلسون، 2003، ص 37). این اجماع همچنین اجازه داد که قانون اتحاد و تقویت آمریکا با ارائه ابزارهای مناسب مورد نیاز برای رهگیری و جلوگیری از تروریسم (پاتریوت) تنها یک ماه پس از حادثه به قانون تبدیل شود، که در مقایسه با میانگین مدت زمان روند قانونگذاری آمریکا، مدت زمان بسیار کوتاهی است. همانطور که در بالا ذکر شد، رویدادهای فاجعهبار یکی از دلایل تغییرات در یک سازمان اطلاعاتی هستند. آنها با تهدیدات خارجی و داخلی متفاوت هستند زیرا از شرایط اضطراری ناشی میشوند و اغلب منجر به اجماع در مورد پاسخ اطلاعاتی میشوند. اگرچه رویدادهای فاجعهبار ذاتاً منحصر به فرد هستند، اما مفید است که یک رویداد فاجعهبار دیگر را که در یک کشور دیگر رخ میدهد در نظر بگیریم و آن را با تحولی که در اطلاعات ایالات متحده مشاهده شد، مقایسه کنیم. مانند 11 سپتامبر، پایان جنگ سرد یک شوک ملی برای سیاستگذاران روسیه بود. از نظر افکار عمومی اجماع قابل توجهی وجود داشت، اقدام فوری لازم بود و این ناشی از یک شکست اطلاعاتی بود. این تحول به گستردگی آنچه در سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده پس از یازده سپتامبر مشاهده شد، نبود، اما تغییرات ایجاد شده در اطلاعات روسیه در آن زمان توسط تعدادی از محققان مورد مطالعه قرار گرفته است (به عنوان مثال، نایت، ۱۹۹۶؛ والتر، ۲۰۰۴؛ پرینگل، ۱۹۹۸؛ بیتمن، ۲۰۱۶). نتیجه کلی این است که اطلاعات شوروی نتوانست پایان جنگ سرد را پیشبینی کند. همچنین مشابه آنچه در ایالات متحده مشاهده شد، نیاز/تقاضا برای سازماندهی مجدد اطلاعات روسیه وجود داشت. کا گ ب (KGB) منحل شد و پنج سازمان جدید تأسیس شد: SVR (وزارت امنیت)، وزارت امنیت (وزارت اطلاعات)، FAPSI (ماموران فدرال برای اطلاعات و اطلاعرسانی)، GUO (خدمات حفاظت از مرزهای فدرال) و سرویس حفاظت از مرزهای فدرال (Albiniand Anderson, 1998, p. 26; Anderson, 2007, p. 259; Bateman, 2016, p. 23; Meakins, 2018, p. 237). همانطور که بحث مختصر ما نشان داده است، میتوان الگوهای تحول در سازمانهای اطلاعاتی را در رابطه با رویدادهای فاجعهبار مشاهده کرد. در مثالهای ارائه شده در اینجا، هر دو کشور تحولات مشابهی را تجربه کردند.
این پایاننامه استدلال میکند که رویدادهای فاجعهبار تنها علت تغییر در سازمانهای اطلاعاتی نیستند. تهدیدات خارجی نیز نقش حیاتی در تحول آنها ایفا میکنند. قبل از پرداختن به بحث مفصل، لازم به یادآوری است که تهدیدات خارجی نه تنها از سایر دولتها، بلکه از بازیگران غیردولتی مانند سازمانهای تروریستی نیز سرچشمه میگیرند. با این اوصاف، من اسناد رسمی امنیت ملی را برای شناسایی تهدیدات خارجی اخیر علیه ایالات متحده تجزیه و تحلیل کردم. ارزیابیهای سالانه تهدیدات انجام شده توسط جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۸ نشان میدهد که اگرچه تروریسم جهانی قبل از سال ۲۰۱۴ یک تهدید خارجی عمده برای ایالات متحده بود، اما در سال ۲۰۱۵، تجاوز روسیه به تهدید اصلی غیردولتی برای امنیت ملی تبدیل شد. در عین حال، دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش) نیز به عنوان یک تهدید خارجی غیردولتی عمده شناسایی شد.
ادبیات و اظهارات مربوطه توسط مقامات آمریکایی تأیید میکند که افزایش تجاوز روسیه بر سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده تأثیر گذاشته است، هرچند نه به اندازه ۱۱ سپتامبر. همانطور که تیموتی بارت، مدیر اطلاعات ملی و کریستوفر ری، مدیر دفتر تحقیقات فدرال (FBI) در سخنرانیهای سال ۲۰۱۶ تأکید کردند، این امر منجر به افزایش تمرکز بر فعالیتهای روسیه، اختصاص منابع بیشتر به ادارات اطلاعاتی مرتبط با روسیه و گسترش عملیات اطلاعاتی علیه روسیه شد (میلر، ۲۰۰۶).
مانند تجاوز روسیه، داعش و فعالیتهای آن نیز نقش حیاتی در تحول اخیر اطلاعات ایالات متحده ایفا کردند. با این حال، انواع تغییرات با تغییرات مربوط به فعالیتهای روسیه متفاوت بود. علاوه بر تغییر در تمرکز، رویکرد اطلاعات ایالات متحده نیز تغییر کرد، همانطور که در بیانیههای رسمی و ادبیات مربوطه مشاهده میشود. فعالیتهای داعش منجر به افزایش همکاری بین سازمانهای اطلاعاتی غیرنظامی-نظامی ایالات متحده (تریل، ۲۰۱۴، ص ۲۲)، افزایش استفاده از جمعآوری سایبری اطلاعات و در نهایت ایجاد مراکز ادغام اطلاعات و تیمهای مأموریت ملی شد (سانگر، ۲۰۱۶؛ بوزیس، ۲۰۱۵، ص ۸۸۸-۸۸۹). بحث مختصری در مورد تهدیدات اخیر علیه ایالات متحده نشان میدهد که چگونه سازمانهای اطلاعاتی به تهدیدات دولتی و غیردولتی واکنش متفاوتی نشان میدهند.
حال بیایید تهدیدات اخیر علیه روسیه و چگونگی تأثیر آنها بر سازمانهای اطلاعاتی روسیه را تجزیه و تحلیل کنیم. برداشتهای روسیه از تهدید به خوبی برداشتهای ایالات متحده مستند نشده است. با این حال، ادبیات مربوطه، اسناد امنیت ملی موجود روسیه و سخنرانی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در سال ۲۰۱۴ نشان میدهد که اگرچه امنیت سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ گسترش یافته است (Rossiiskaya-Gazeta, 2000; ETH Zurich, 2009; Giles, 2009)، اما از سال ۲۰۱۳، درگیری اوکراین به مهمترین تهدید خارجی برای امنیت روسیه تبدیل شد (IEEE, 2015). مشابه واکنش ایالات متحده، این تغییر منجر به افزایش تمرکز بر درگیری اوکراین، اختصاص منابع اضافی به سازمانهای اطلاعاتی اختصاص داده شده به این درگیری و گسترش عملیات اطلاعاتی در اوکراین شد (گالئوتی، ۲۰۱۶، ص ۲۸۴؛ بوون، ۲۰۱۹، ص ۳۳۱؛ دیتریچ، ۲۰۱۴، ص ۸۳).
اگرچه سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و روسیه به تهدیدات خارجی سنتی به شیوهای مشابه واکنش نشان دادند، اما رویکرد روسیه به داعش با رویکرد ایالات متحده متفاوت بود. برخلاف سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، فعالیتهای داعش منجر به ایجاد تیمهای اطلاعاتی مشترک نشد. در عوض، روسیه با افزایش تمرکز، اختصاص منابع بیشتر و گسترش عملیات اطلاعاتی، به داعش نیز مانند اوکراین پاسخ داد (تورنتون، ۲۰۱۹، ص ۲؛ مازوروا، ۲۰۱۶، ص ۵). توجه به این نکته مهم است که اگرچه دگرگونی در سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و روسیه در پاسخ به رویدادهای فاجعهبار و تهدیدات خارجی سنتی مشابه بود، اما پاسخها به تهدیدات خارجی غیردولتی متفاوت بود.
دلیل سوم تغییر سازمانهای اطلاعاتی، تهدیدات داخلی است. همانند رویدادهای فاجعهبار، یافتن نمونههایی از چنین حوادثی دشوار نیست، زیرا هم روسیه و هم ایالات متحده در دو دهه گذشته حملات تروریستی بزرگی را متحمل شدهاند. حمله تروریستی سال ۱۹۹۵ در ایالات متحده به عنوان یک نمونه مفید عمل میکند. در گزارشهای افبیآی از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹، اظهارات مقامات امنیت ملی ایالات متحده و ادبیات مربوطه (به عنوان مثال، Dahl, 2010; Svendsen, 2012; Berkebile, 2017)، تروریسم داخلی به عنوان یک تهدید داخلی بزرگ برای امنیت ملی ایالات متحده تلقی میشد. در پاسخ به این تغییر در درک تهدید، سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، و به ویژه افبیآی، منابع و پرسنل بیشتری را به مبارزه با تروریسم و گسترش عملیات اختصاص دادند (Theoharis et al., 1999, p. 94; FBI, 2008; Secker, 2013). به عبارت دیگر، این امر نقش مهمی در تغییر اطلاعات ایالات متحده ایفا کرد.
در مورد روسیه، شورش چچن نمونه بارزی از یک تهدید داخلی است. سخنرانی رئیس جمهور بوریس یلتسین در سال ۱۹۹۴ و سخنرانی دیگری از رئیس جمهور ولادیمیر پوتین در سال ۱۹۹۹ نشان میدهد که سیاستگذاران و مقامات امنیت ملی روسیه، شورش چچن را تروریسم میدانستند و آن را به عنوان یک تهدید داخلی بزرگ برای امنیت ملی روسیه به تصویر میکشیدند. برخلاف واکنش ایالات متحده به تهدیدات داخلی، سازمانهای اطلاعاتی روسیه نه تنها منابع و پرسنل بیشتری اختصاص دادند، بلکه رفتار و رویکرد مشارکتی خود را نیز تغییر دادند (Lefebvre and McDermott, 2008, p. 255; Bateman, 2014, p. 385; Hodgson, 2003, p. 66; Morehouse, 2015, p. 269). علاوه بر این، شورش چچن منجر به ایجاد عملیات مشترک، هماهنگی بیشتر و واحدهای ضد تروریسم نیز شد (Omelicheva, 2010, p. 4; Kramer, 2005, pp. 228-229; Soldatov and Borogan, 2011, p. 87).
با توجه به این بحث مختصر در مورد تحول سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و روسیه در رابطه با رویدادهای فاجعهبار و تهدیدات خارجی و داخلی، میتوان استدلال کرد که هر دو کشور با خطرات مشابهی روبرو شدهاند. با این حال، در حالی که سازمانهای اطلاعاتی آنها در پاسخ به رویدادهای فاجعهبار و تهدیدات خارجی بینالمللی به شیوهای مشابه تغییر کردند، در پاسخ به تهدیدات داخلی و غیردولتی خارجی تفاوت قابل توجهی داشتند. چه چیزی این فرآیندهای تحول را متفاوت میکند؟ این ما را به دومین سوال تحقیقاتی که محرک این پایاننامه است، میرساند. سازمانهای اطلاعاتی چگونه تغییر میکنند؟
مقایسه مختصری از تغییرات در سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و روسیه نشان میدهد که حتی اگر تهدیدات پیش رو ممکن است مشابه باشند، فرآیند تحول در پاسخ به تهدیدات خارجی و داخلی غیردولتی متفاوت است. این پایاننامه استدلال میکند که نوع رژیم، نحوه تغییر سازمانهای اطلاعاتی را تعیین میکند؛ بنابراین، تفاوت بین سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و روسیه را میتوان به بهترین شکل با تفاوتها در حکومت ملی توضیح داد. نقش نوع رژیم در فرآیند تحول حیاتی است، همانطور که در دو عنصر مدون شده است: ویژگیهای نهاد و اثربخشی نظارت.
تعدادی از محققان ویژگیهای نهادهای دموکراتیک مختلف را مطالعه کردهاند. اکشتاین (1973)، روگوسکی (1987)، اپستین و همکاران (2006) و توسالم (2015) همگی به این نتیجه رسیدهاند که نهادهای دموکراتیک قوی منجر به سیستمهای سیاسی بادوامتر میشوند. به همین ترتیب، همانطور که نظریه صلح دموکراتیک استدلال میکند، نهادها و سیاستگذاران در دموکراسیها بیشتر در برابر رأیدهندگان پاسخگو هستند (Russett, 1993, pp. 38-40). پاسخگویی، مشارکت بازیگران سیاسی بیشتر در این فرآیند و مشروعیت نهادهای دموکراتیک، همگی بر تحولات در سازمانهای اطلاعاتی تأثیر میگذارند. برعکس، در رژیمهای اقتدارگرا، به جای رأیدهندگان، نهادها بیشتر به یک حاکم واحد، نخبگان حاکم یا یک حزب سیاسی پاسخگو هستند (گاندی و پرزورسکی، ۲۰۰۷؛ لاوت، بیبیسی). همچنین، در مقایسه با دموکراسیها، دخالت آنها در فرآیند قانونگذاری عمدتاً نمادین است و به شدت بر مشروعیت آنها تأثیر میگذارد (گاندی و پرزورسکی، ۲۰۰۷، صفحه ۱۲۸۲).
بیایید تحول سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و روسیه را پس از ۱۱ سپتامبر و پایان جنگ سرد در نظر بگیریم. پس از ۱۱ سپتامبر، کمیسیون ۱۱ سپتامبر تأسیس شد. این کمیسیون شامل قانونگذاران، کارکنان و کارشناسانی با پیشینههای مختلف بود. این کمیسیون به عنوان بخشی از وظایف خود، تقریباً نیم میلیون صفحه از اسناد اطلاعاتی را بررسی کرد (۹/۱۱Commission.gov، ۲۰۰۴؛ گیل، ۲۰۰۷، صفحه ۱۷) و گزارش مفصلی ارائه داد. تحول بعدی در اطلاعات ایالات متحده در درجه اول در پاسخ به گزارش و توصیههای کمیسیون رخ داد. برعکس، کمیسیون پونومارف پس از پایان جنگ سرد در روسیه تأسیس شد. با این حال، تحول سازمانهای اطلاعاتی روسیه با حکم ریاست جمهوری اجرا شد و حتی قبل از ارائه توصیههای کمیسیون رخ داد. بنابراین، ویژگیهای خاص یک نهاد بر تحول آن تأثیر میگذارد.
عمدتاً در نتیجه این ویژگیهای خاص، اثربخشی نظارت اطلاعاتی نیز به طور قابل توجهی بر تحول آنها تأثیر میگذارد. در دموکراسیها، نقش سازمانهای اطلاعاتی، اطلاعرسانی و حمایت از سیاستگذاران و خدمت به جامعه است. نظارت اطلاعاتی به طور منظم توسط دولت غیرنظامی، چه در قوه مجریه و چه در قوه مقننه، اعمال میشود (Matei and Haladay, 2019, pp. 4-9; Born and Leigh, 2007). در رژیمهای اقتدارگرا، نقش اصلی سازمانهای اطلاعاتی خدمت به دولت است تا جامعه (Buchanan, 2014; Chappuis, 2016). بنابراین، نظارت اطلاعاتی عمدتاً بر اساس اثربخشی سازمان در حفظ امنیت رژیم انجام میشود (Matei and Bruneau, 2011, p. 605). به عنوان مثال، یکی از یافتههای اصلی کمیسیون پونومارف این بود که سازمان اطلاعاتی اصلی اتحاد جماهیر شوروی، کا گ ب، به جای جامعه شوروی، به حزب کمونیست خدمت میکرد.
همانطور که در بالا بحث شد، میتوان نظر اولیهای در مورد چرایی و چگونگی تغییر سازمانهای اطلاعاتی داشت. چنین تحولاتی اغلب نتیجه رویدادهای فاجعهبار و تهدیدات خارجی یا داخلی هستند. نوع رژیم نیز میتواند در فرآیند تحول نقش داشته باشد. البته، این تحقیق اولین تحقیقی نیست که سعی در توضیح چگونگی و چرایی تغییر سازمانهای اطلاعاتی دارد. تعدادی از مطالعات قبلی در مورد این موضوع در فصل دوم در بررسی ادبیات موضوع مورد بحث قرار گرفتهاند. با این حال، این مطالعات عمدتاً یا بر دلایل تغییر (مانند رویدادهای بزرگ جهانی) تمرکز نمیکنند یا صرفاً به موضوع یا سازمان خاصی میپردازند. این پایاننامه مهم است زیرا دو سهم در این حوزه دارد. اول، دلایل تغییر در سازمانهای اطلاعاتی و نوع و سطح تحولی را که چنین گروههایی تجربه میکنند، طبقهبندی میکند. این پایاننامه یک رویکرد جامع ارائه میدهد که میتواند منجر به نتایج قابل تعمیم قابل اجرا در موارد دیگر شود و از یک چارچوب نهادی برای توضیح دلایل و فرآیندهای تحول در سازمانهای اطلاعاتی استفاده میکند. دوم، برخلاف ادبیات موجود، به ویژه ادبیات مربوط به مطالعات اصلاحات اطلاعاتی، کار حاضر درکی از تغییراتی که در سازمانهای اطلاعاتی قبل از وقوع یک شکست اطلاعاتی رخ میدهد، ارائه میدهد.
1.2 روش و انتخاب مورد
هر انتخاب روششناختی مزایا و معایبی دارد. با این حال، عدم دسترسی به دادههای مربوط به مطالعات اطلاعاتی، گزینههای روششناختی محققان را محدود میکند. بنابراین، تحقیقات اطلاعاتی که از تحلیلهای بزرگ-N و روشهای کمی استفاده میکنند، تقریباً وجود ندارند، به جز تعداد انگشتشماری از مقالات در مورد هوش مصنوعی و امنیت ملی مانند هودلی و لوکاس (۲۰۱۸) و آلن و چان (۲۰۱۷).
من به دلیل دسترسی محدودم به دادهها و مطالعات موردی، و به این دلیل که معتقد بودم حداقل به دو دلیل، این روند به بهترین وجه با این پایاننامه مطابقت دارد، تصمیم گرفتم از یک روند در ادبیات پیروی کنم. ابتدا، مجموعهای از رویدادها را بررسی کردم تا ارزیابی کنم که آیا مکانیسم علّی بین آنها وجود دارد یا خیر. همانطور که لوی (۲۰۰۸، صفحه ۲) توضیح داد، "مطالعات موردی تلاشی برای درک و تفسیر مجموعههای علّیِ محدود به مکان و زمان از رویدادها است." برای جستجوی و تجزیه و تحلیل مکانیسمهای علّی احتمالی که در میان رویدادهای فاجعهبار، محیطهای تهدید خارجی و داخلی و تغییرات در سازمانهای اطلاعاتی عمل میکنند، مطالعات موردی دقیق گزینه بهتری نسبت به سایر روشها بودند. با مطالعات موردی، توانستم آزمایش کنم که آیا عناصر خاصی دلیل تحولات در سازمانهای اطلاعاتی بودهاند یا خیر.
دوم، همانطور که جورج (۱۹۷۹)، گرینگ (۲۰۰۶، ص ۳۷) و جورج و بنت (۲۰۱۵، ص ۵) استدلال کردهاند، مطالعات موردی برای بررسی مجموعهای از رویدادهای تاریخی و توسعه نتایج قابل تعمیم که احتمالاً برای سایر رویدادها قابل استفاده باشند، مفید هستند. از آنجایی که یکی از اهداف اصلی این پایاننامه ایجاد چارچوبی برای درک تحول سازمانهای اطلاعاتی در رژیمهای مختلف بود، طرح تحقیق مبتنی بر مطالعه موردی مفیدترین ابزار تحلیلی برای این کار بود.
انتخاب مورد به دو دلیل کلیدی یک کار چالش برانگیز بود. اول، من از نظر دسترسی به دادهها به شدت محدود بودم. همانطور که در بالا ذکر شد، به دلیل ماهیت فعالیتهای اطلاعاتی و ادبیات اندک در مورد این موضوع، دادههای موجود برای اکثر کشورها محدود است (دیویس، ۲۰۰۱؛ ماتی و برونئو، ۲۰۱۱؛ اوبراین و رودریگز، ۲۰۲۰). کشورهای دموکراتیک تمایل بیشتری به اشتراکگذاری دادهها در مورد سازمانهای اطلاعاتی خود دارند. در نتیجه، ادبیات مطالعات اطلاعاتی عمدتاً تحت سلطه تحقیقات در مورد سازمانهای اطلاعاتی غربی است و در دو مجله دانشگاهی منتشر میشود: اطلاعات و امنیت ملی و مجله بینالمللی اطلاعات و ضداطلاعات. با این حال، گزیدهای از سازمانهای اطلاعاتی دیگر نیز توسط محققان غربی، مانند KGB، مورد مطالعه قرار گرفتهاند. بنابراین، در انتخاب موارد برای این پایاننامه، لازم بود تمرکز را محدود کنم تا در محدوده اسناد و ادبیات رسمی امنیت ملی موجود باشد.
دوم، از آنجایی که یکی از استدلالهای اصلی این پایاننامه این است که رویدادهای فاجعهبار یکی از دلایل تحول در سازمانهای اطلاعاتی هستند، لازم بود گزینههای خود را به کشورهایی که چنین رویدادهایی را تجربه میکنند، محدود کنم. بار دیگر، به دلیل دادههای محدود، تمرکز خود را به کشورهایی که رویدادهای فاجعهبار را تجربه کرده بودند و تأثیر آن بر سازمانهای اطلاعاتی رسماً مستند شده بود، محدود کردم. علاوه بر این، هنگام انتخاب موارد، باید متغیر مداخلهگر خود را در نظر میگرفتم، زیرا انتظار داشتم تغییراتی در تحول سازمانهای اطلاعاتی که به رژیمهای مختلف خدمت میکنند، پیدا کنم. به عبارت دیگر، موارد مورد نیاز برای نشان دادن انواع مختلف رژیمها.
در نتیجه این محدودیتها، ایالات متحده، روسیه و ترکیه را به عنوان مطالعات موردی انتخاب کردم و تحولات سازمانهای اطلاعاتی آنها را در پاسخ به رویدادهای فاجعهبار و تغییرات در محیطهای تهدید خارجی و داخلی آنها تجزیه و تحلیل کردم. برای طبقهبندی این کشورها بر اساس نوع رژیم، از شاخص دموکراسی واحد اطلاعات اقتصادی و پروژه سیاسی مرکز صلح سیستمی استفاده کردم. در شاخص دموکراسی (2006-2015)، ایالات متحده بیش از 8 امتیاز از 10 امتیاز کسب کرد که نشان میدهد ایالات متحده یک دموکراسی است. برعکس، امتیاز ترکیه بین ۵ تا ۶ امتیاز بود که ترکیه را به عنوان یک رژیم ترکیبی نشان میداد. پس از سال ۲۰۱۱، امتیاز روسیه از ۴.۴۸ به ۳ امتیاز کاهش یافت و روسیه را به عنوان یک رژیم اقتدارگرا طبقهبندی کرد.۱ پروژه پولیتی به نتایج مشابهی در مورد نوع رژیمهای این سه کشور رسید. طبق پروژه پولیتی (۱۹۴۶-۲۰۱۳)، ایالات متحده هرگز روندهای اقتدارگرایانه را تجربه نکرده است، در حالی که ترکیه سابقه مختلطی دارد و روسیه سابقه قوی اقتدارگرایی دارد.۲
من این کشورها را به جای سایر کشورهای دارای رژیمهای مشابه انتخاب کردم، زیرا به دلیل در دسترس بودن ادبیات موجود و تجربیات این کشورها با رویدادهای فاجعهبار، این کشورها انتخاب شدند. با توجه به تحقیقات موجود، دومین گزینه برتر برای مطالعه موردی دموکراسی، بریتانیا یا کانادا بود. با این حال، هیچ یک از این دو کشور به اندازه ایالات متحده، رویدادهای فاجعهبار را تجربه نکردهاند. برای رژیمهای اقتدارگرا، جایگزینی برای روسیه میتوانست جمهوری خلق چین باشد، زیرا این کشور رویدادهای فاجعهباری مانند اعتراضات میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ را تجربه کرد. با این حال، تحقیقات بسیار محدودی در مورد سازمانهای اطلاعاتی چین به زبان انگلیسی منتشر شده است. برای رژیمهای ترکیبی، تنها گزینه مناسب ترکیه بود، زیرا تحقیقات در مورد سازمانهای اطلاعاتی در سایر کشورهای ممکن مانند بوتان، مونتهنگرو و نپال بسیار محدود است. همچنین، صحبت کردن به زبان ترکی دسترسی من به کارهای مرتبط با این موضوع را افزایش داد، زیرا مجبور نبودم خودم را به اسناد به زبان انگلیسی محدود کنم.
همچنین در مورد جدول زمانی این مطالعه، انتخابهای مهمی انجام دادم. دو عامل تمرکز من را تعیین کرد. اول، زمان وقوع وقایع فاجعهبار مهم بود. ایالات متحده و ترکیه وقایع فاجعهبار را نسبتاً اخیر تجربه کردند، اما برای روسیه این پرونده به اوایل دهه 1990 برمیگردد. بنابراین، جدول زمانی باید از اواخر دهه 1980 شروع میشد. دوم، به دلیل رویههای از طبقهبندی خارج کردن اطلاعات و بوروکراسی سختگیرانه، تغییر سازمانهای اطلاعاتی و در دسترس قرار گرفتن اسناد زمان میبرد. بنابراین، هنگام مطالعه سازمانهای اطلاعاتی باید زمان بیشتری نسبت به سایر موسساتی که ممکن است در مدت زمان کوتاهتری دادهها را تولید کنند، صرف شود. بنابراین، من بر سه دهه، از ۱۹۸۸ تا ۲۰۱۸، تمرکز کردم. این جدول زمانی با هدف مطالعه مطابقت دارد زیرا امکان مشاهده وقایع فاجعهبار و تغییرات در محیط تهدید و همچنین چگونگی تأثیر این عوامل بر سازمانهای اطلاعاتی در طول زمان را فراهم میکند.
۱.۳ منابع
به عنوان منبع اصلی، من بین ماه مه ۲۰۱۹ و مه ۲۰۲۰، تحت دستورالعملهای هیئت بررسی نهادی دانشگاه دلاور، با ۹ متخصص امنیت ملی مصاحبه کردم. اکثر مصاحبهشوندگان، افسران اطلاعاتی سابق با پیشینههای نهادی مختلف، از جمله سیا، اطلاعات هوایی نیروی هوایی ایالات متحده، سازمان اطلاعات ملی ترکیه و اطلاعات پلیس و ارتش ترکیه بودند.
۱.۴ طرح کلی پایاننامه
در فصل دوم، سه گروه از تحقیقات را بررسی میکنم: ادبیات مربوط به تغییر سازمانی، مطالعات بوروکراسی و مطالعات اطلاعاتی. من ارزیابی میکنم و به چگونگی رویکرد این آثار به موضوعات مرتبط با سوالات تحقیقاتی که این پایاننامه را هدایت میکنند، و نقاط قوت و ضعف آنها از نظر ارائه توضیحات، میپردازم. سپس، چارچوب نهادی خود و اجزای کلیدی آن، از جمله مفاهیم بنیادی، متغیرها و فرضیهها را معرفی میکنم. در نهایت، پیشینه مختصری از سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، ترکیه و روسیه ارائه میدهم.
فصلهای سوم، چهارم و پنجم، فصلهای مطالعه موردی هستند که در آنها تأثیرات رویدادهای فاجعهبار مرتبط و تهدیدات خارجی و داخلی بر تحول سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، ترکیه و روسیه را تجزیه و تحلیل میکنم. در فصل سوم، توضیح میدهم که چگونه رویدادهای فاجعهبار باعث ایجاد تغییرات در روشها، رویکردها و ساختار سازمانهای اطلاعاتی شدند. ابتدا، بررسی میکنم که چگونه یازده سپتامبر درک آمریکا از تهدید را تغییر داد، تغییر اجباری در روشهای اطلاعاتی را ایجاد کرد و منجر به سازماندهی مجدد ساختار جامعه اطلاعاتی ایالات متحده شد. دوم، بررسی میکنم که چگونه کودتای ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ بر درک ترکیه از تهدید و رویکردهای سازمانهای اطلاعاتی ترکیه و در نهایت بر ساختار سیستم اطلاعاتی ترکیه تأثیر گذاشت. سوم، تحلیل میکنم که چگونه پایان جنگ سرد باعث تغییر در روشها و سازمانهای اطلاعاتی شوروی/روسیه و ساختار جامعه اطلاعاتی روسیه شد. در نهایت، فرآیندهای تحول سازمانهای اطلاعاتی این سه کشور را مقایسه میکنم و شباهتها و تفاوتها را ارزیابی میکنم.
در فصل چهارم، تهدیدات خارجی را به دو دسته تقسیم میکنم: خارجی سنتی و خارجی غیردولتی. در بخش اول، بررسی میکنم که چگونه تجاوز روسیه بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ بر روشهای اطلاعاتی سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده تأثیر گذاشت. سپس، بررسی میکنم که چگونه جنگ داخلی سوریه، مهارتهای اطلاعاتی ترکیه را تغییر داد. سوم، تحلیل میکنم که چگونه درگیری اوکراین الهامبخش تحول در رویکردهای سازمانهای اطلاعاتی روسیه شد.
در بخش دوم این فصل، نقش داعش در تغییر سازمانهای اطلاعاتی هر سه کشور را مورد بحث قرار میدهم. ابتدا، بررسی میکنم که چگونه ظهور داعش و فعالیتهای آن، اولویتها، روشها و ساختار سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده را تغییر داد. دوم، نقش داعش در تغییر رویکرد و ساختار اطلاعات ترکیه را ارزیابی میکنم. سوم، پاسخ سازمانهای اطلاعاتی روسیه به داعش، به ویژه در رابطه با تریدکرافت را شرح میدهم. در نهایت، فرآیندهای تحول سازمانهای اطلاعاتی هر کشور و پاسخ آنها به تهدیدات خارجی سنتی و غیردولتی را ارزیابی و مقایسه میکنم.
در فصل پنجم، تمرکز خود را بر تهدیدات داخلی معطوف میکنم و تأثیر تروریسم داخلی بر سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، ترکیه و روسیه در دهه 1990 را با توجه ویژه به سازمانهای مسئول اطلاعات داخلی تحلیل میکنم. ابتدا، بررسی میکنم که چگونه یک حمله تروریستی در ایالات متحده، بمبگذاری شهر اوکلاهما در سال 1995، بر سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و به ویژه افبیآی تأثیر گذاشت. سپس، بررسی میکنم که چگونه افزایش حملات حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) در دهه 1990، اطلاعات ترکیه را مجبور به تغییر رویکرد و ساختار خود کرد. در مرحله بعد، بررسی میکنم که چگونه شورش چچن در دهه 1990 بر اطلاعات روسیه تأثیر گذاشت. در نهایت، فرآیندهای تحول سازمانهای اطلاعاتی این سه کشور را در پاسخ به تهدیدات داخلی مورد بحث قرار میدهم و شباهتها و تفاوتها را تجزیه و تحلیل میکنم. فصل پایانی این پایاننامه، نتیجهگیری کوتاهی است که در آن به بحث در مورد یافتهها و مسیرهای بالقوه تحقیقات آینده پرداختهام.