پایگاه کاشف: وبلاگ تخصصی امنیت سیستان و بلوچستان

پیام های کوتاه

دریافت اصل مقاله تحولات سیاسی ایدئولوژیک در بلوچستان

این مقاله توسط پیرمحمدملازهی فردی سنی مذهب بلوچ در تهران نوشته شده است.

در مقدمه می گوید تمرکز روی شرارت های امنیتی و کاروان های مواد مخدر در بلوچستان ایران دو چیز را پنهان نگه می  دارد یکی حقایق عقیدتی در مورد منطقه و دیگری فقر گسترده. فرضیه مقاله اینست که اندیشه عقیدتی در بلوچستان ایران تحت تأثیر حوزه های اقتدار زیر قرار گرفته است:

1-اندیشه انقلاب اسلامی از تهران

2- اندیشه ناسیونالیزم بلوچی کویته

3- اندیشه طالبانی قندهار

4- اندیشه اسلام آباد که اسلام ارتدکس حنفی را با مدارس دیوبندی حوزه اقتدار تهران را مخدوش نموده است.

این 4 حوزه آینده امنیتی منطقه بلوچستان را تحت تأثیر قرار می دهند. اشکال اوّل به این مقاله اینست که این مقاله باید 6سال جلوتر نوشته می شد. سال 73-74 که طالبان در افغانستان به پیروزی و حاکمیت رسیدند زمان نوشتن این مقاله بود. اشکال بعدی به این مقاله در نظر نگرفتن حوادث پیش بینی نشده نظیر حمله امریکا به افغانستان است. یعنی باید این مقاله پیش بینی می نمود که امریکا به افغانستان حمله خواهد کرد. اشکال سوم به نادیده گرفتن گروهک بزرگ القاعده برمی گردد که مدتها در افغانستان کار می کنند.فرق است بین طالبان و القاعده

مولف ادامه می دهد که منبع تأثیرگذار تاثیر قدرت از 4حوزه به علت تجزیه بلوچستان و سیستان به سه کشور افغانستان، ایران و پاکستان می باشد.

چالش های اصلی انقلاب اسلامی  در منطقه شرق کشور:

الف- چالش ایدئولوژی اسلامی در دو قالب:

1-           انقلاب اسلامی ایران

2-           اسلام طالبانی

ب- چالش ناسیونالیزم بلوچ:

1-           ناسیونالیزم چپ

2-           ناسیونالیزم راست

ج- نیروهای تأثیرگذار:

1-           قندهار- اسلام طالبانی

2-           تهران- اسلام آباد- انقلاب اسلامی- مرکزیت قدرت

3-           کویته- ناسیونالیزم بلوچ

د- نیروهای تأثیرپذیر:

1-           مدارس دینی- مولوی ها

2-           مدارس رسمی- تحصیلکردگان رسمی و دانشگاهی

نیرویی که مولف از آن غفلت کرده است نیروی سرداران و روسای طوایف می باشد که امروزه از جمله قدرت های مهم می باشد و عموماً وابسته به ناسیونالیزم بلوچ یا قدرت ثالث دیگری می باشد تا اسلام طالبانی. عموماً در کار قاچاق( مواد، کالا، سوخت و...) یا بازرگانی مشغول فعالیت می باشند.

اشکال دیگر تقسیم بندی آخر در مقابل هم قراردادن نیروهای تحصیلکرده دانشگاهی و نیروهای مذهبی می باشد.آیا نیروهای دانشگاهی نمی توانند وابسته به مدارس دینی باشند و نگرش هایی دیوبندی در خود داشته باشند. این تقابل در ادامه مقاله دیده می شود. آنجا که نوع شناسی نمایندگان استان در دوره های مجلس شورای ملی و اسلامی را بر می شمارد. می گوید اول انقلاب نمایندگان بیشترشهرهای سنی نشین بلوچستان روحانی سنی بودند و در دوره های بعد نیروهای تحصیلکرده دانشگاهی. اینجا رقابتی نهفته را ذکر می کند. در حالی که هم اکنون در برخی موارد نیروهای مذهبی به فکر جذب نخبگان و تربیت آنها تحت لوای مدارس دینی اهل سنت آمده اند. یعنی رقابت را تبدیل به هم افزایی دارند می کنند.

وی سپس به برشمردن یک گزارش از محققی خارجی برمی آید که انقلاب اسلامی سبب قدرت گرفتن مولوی های سنی مذهب در برابر خوانین در حوزه شرق ایران و حتی خارج از مرزهای ایران گشت. ادعایی که هم اکنون به طور بدیهی اشتباه می باشد.امروزه مولوی های سنی مذهب دیوبندی در مقابل انقلاب اسلامی ایران و در صدد تکفیر آن بر آمده اند.

در ادامه مولف می افزاید: مدارس دیوبندی با حمایت مالی عربستان، امارات و شیوخ ثروتمند کویت اداره می شود که عمدتاً در ایالت سرحد و نیز بلوچستان پاکستان قرار دارند. با تبلیغ دیوبندی در ایران،  زیارت زیارت گاهها و نیز مراسم سوگواری محرم در میان سنی مذهبان مهجور ماند. تبلیغ دیوبندی از زمان به قدرت رسیدن خاندان بارکزایی که اصالتاً افغان هستند با دعوت آنان از مبلّغان  و سادات افغانی الاصل قابل ردیابی است. از طرفی طالبان طرفداران و نفوذ فراوانی بین طلبه های جوان پاکستانی دارد. دسترسی به دریا آرمانی بزرگ برای حکومت های افغان در دوره های مختلف بوده است. در منابع رسمی افغانها از بلوچستان به نام پشتونستان جنوبی یاد شده است. نکته انتقادی دیگر در این مقاله برجسته کردن افغانستان بیشتر از پاکستان دیده می شود در حالیکه تأثیر پاکستان در حوزه فعالیت دیوبندیان و چه در راستای ناسیونالیزم بلوچی بیشتر از افغانی ها می باشد. اصلاً طالبان افغانستان حاصل مدارس دیوبندی پاکستان و سیاست های امنیتی دستگاه اطلاعاتی پاکستان(isi) می باشد.

ناسیونالیزم بلوچ:

بلوچ ها از وفادارترین قبایل به دولت مرکزی بوده اند. شدت و ضعف وفاداری آنها به برخورد حکومت با آنان برمی گردد. مرکز ناسیونالیزم بلوچ ابتدا کلات بود که پس از مدتی به کویته منتقل شد. هم اکنون دانشگاه کویته مهد ناسیونالیزم بلوچ می باشد. انتشار نشریات به زبان بلوچی در کویته به بازتولید آن کمک کرد. امکانی که در جاهای دیگر وجود نداشت. در قدیم نیز روسیه با همکاری رجال سیاسی بلوچ عده ای دانشجو در کویته گزینش و به دانشگاههای مسکو، برلین، آلمان شرقی، چک اسلواکی، و کوبا اعزام می کرده است. این عمل، هسته اصلی بازتولید کمونیست در بلوچستان پاکستان را ایجاد کرده است. دانشجویان بلوچ این دانشگاهها از ملاها به همان اندازه امریکا ابراز انزجار می کردند و از مارکس سخن می گفتند. در بلوچستان ایران همواره روی وحدت ملی تأکید داشته اند و در بدترین وضعیت ممکن روی خودمختاری محلی و نه استقلال کامل و تجزیه تأکید داشته اند. تجربه نشان داده است که برخورد مرکز با مردم همواره بر مبنای پیش داوری هایی بوده است. امروزه توصیه می گردد نظام باید بیشتر روی جاذبه بیشتر و دافعه کمتر تمرکز کند. تقویت مدارس دینی اهل سنت، جذب تحصیلکردگان دانشگاهی، تقویت نهادهای سیاسی و تحول در دیدگاههای دافعه محور می تواند نه تنها زمینه جذب اهل سنت بلوچ ایرانی را فراهم کند بلکه زمینه جذب افغانی ها، پاکستانی های بلوچ را فراهم کند. سوالی که توسط مولف بی پاسخ مانده اینست که با اندیشه دیوبندی که ضدشیعی می باشد و در نهاد خیلی از اهل سنت می باشد چه می کند؟؟؟

در عمل نیز ناسیونالیزت های بلوچ هماهنگی با انقلاب اسلامی را بر همکاری با طالبان ترجیح می دهند

 

 

نظرات  (۱)

س : چرا از همه انتقاد می کنید اما از رهبر انتقاد نمی کنید؟
ج : جواب قاطع و بسیار زیبای استاد عباسی
http://sajjad-m.blog.ir/1393/01/02/
با بیان نظرات خود ما را در هرچه بهتر شدن وبلاگ یاری نمائید.
و من اله توفیق...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی